درس بیست و دوم بدایه الحکمه : الشی ما لم یجب لم یوجد
درس بیست و دوم بدایه الحکمه : الشی ما لم یجب لم یوجد ( ماهیتی و شی تا زمانی که واجب نشود به وجود نخواهد آمد)
در این درس میخواهیم این قاعده را توضیح دهیم که حکما فرمودند الشی ما لم یجب لم یوجد. معنی این قاعده این میشود که هر شی تا زمانی که توسط علت خود به حد ضرورت نرسد پا به هستی نخواهد گذاشت. یعنی ممکنات بالذات تا وقتی وجوب و ضرورت از طریق علت هستی بخش خود پیدا نکنند، به وجود نخواهند آمد.
توضیح علامه از این قاعده
ممکنات بالذات، رابطه مساوی دارند نسبت به وجود و عدم و وجودش متوقف علت است و وقتی علتش باشد بالضروره بوجود خواهد آمد. وقتی علتش نباشد هم بالضروره معدوم است.
این قاعده یک قاعده مسلم می باشد اما با توجه به متکلمین به این قاعده اشکال کردند باعث شده این قاعده را بصورت دقیقتر توضیح دهیم و حرف متکلمین را رد کنیم.
متکلمین با این گمان که این ضرورت قبل از ایجاد ممکنات، با اختیار و قدرت واجب تعالی مخالف است این قاعده عقلی را کاملا دگرگون کردند و گفته اند ممکنات از حال استوا با اولویت خارج میشوند و به حد وجوب نخواهد رسید. یعنی وجود ممکنی اگر به حالت اولویت درآمد، سپس واجب تعالی به اراده خودش آن را موجود میکند بدون اینکه وجود آن ممکن ضروری شود.
متکلمین اولویت را چهار قسم کردند:
- اولویت ذاتی کافیه: اولویتی که از ذات ماهیت نشات میگیرد و به حدی رسیده که برای به وجود آمدن توسط علت کافی است
- اولویت ذاتی غیر کافیه: اولویتی که ذاتی است اما این حد از اولویت برای به وجود آمدن توسط علت کافی نیست.
- اولویت غیری کافی: اولویتی که از ناحیه علت خارجی نشات میگیرد و به حدی رسیده که برای به وجود آمدن توسط علت هستی بخش کافی است.
- اولویت غیری غیر کافی: اولویتی که از ناحیه علت خارجی نشات میگیرد ولی به حدی نرسیده که برای به وجود آمدن توسط علت هستی بخش کافی باشد.
علامه میفرمایند جمیع این اولویت ها باطل است. اولویت ذاتی باطل است چون ماهیت قبل از وجود هالک و باطل است؛ شیئیت ندارد که متصف به اولویت یا عدم اولویت شود.
اولویت غیری نیز باطل است؛ زیرا ماهیت تا از حد استوا خارج نشود نمیتواند تعین و موجود شود. اینکه علت چه چیزی به این ماهیت داده یا ضرورت داده وجودش را یا از حال استوا خارج نکرده آن را. به عبارت دیگر علت وجوب و ضرورت به معلول خود میدهد اینگونه نیست که علیت یعنی رجحان معلول. این حرف بالبداهه تکذیب میشود زیرا همه میدانیم که وجود علت یعنی بالضروره و بدون تخلف وجود معلول. یعنی این رحجان این سوال را که این شی چگونه بوجود آمده را قطع نمیکند.
خاتمه: ضرورت بشرط محمول
ضرورت به شرط محمول زمانی است که ما محمول را قید موضوع کنیم، مثلا بگوییم الانسان الکاتب کاتب بالضروره. این کلام درست است زیرا کاتبی که محمول بود، شد قید موضوع، لذا کتابت که بخودی برای انسان غیر لازم است ولی وقتی انسان مقید شد به کتابت، کتابت برایش ضروری است.
لذا با توجه به این نکته علامه میفرمایند وجوبی که ممکن از ناحیه علت میگیرد یک وجوب بالغیر است و ما درباره آن صحبت کردیم، یک وجوب و ضرورتی دیگر ممکن میگیرد و آن ضرورت بعد از تحقق یا عدم تحقق وجود است برای آن ممکن.
لذا ممکن موجود بین دو ضرورت وجودیه است. یکی از ناحیه علتش که وجوب بالغیری است یکی هم ضرورتی بشرط محمول خودش. یعنی انسان موجود موجود است.
همچنین ممکن معدوم هم بین دو ضرورت عدمی است یکی از ناحیه نبود علتش که امتناع غیری است یکی هم ضرورت عدمی است که بشرط محمول است یعنی انسان معدوم معدوم است.
توجه به این نکته آثاری خواهد داشت که بعدا درباره آن صحبت خواهیم کرد.
نویسنده: سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/03/20
دیدگاهتان را بنویسید