درس بیست و ششم بدایه الحکمه : علت حدوث و بقا در ممکن
درس بیست و ششم بدایه الحکمه : علت حدوث و بقا در ممکن
این بحث را ضمن فصل قبل مطرح کردیم و بصورت خلاصه مجدد این فصل هفتم از مرحله چهارم که درباره علت بقا و احتیاج ممکن به آن است را توضیح میدهیم.
مدعا این است ماهیات ممکنه همانطور در ایجاد و حدوث نیاز به علت دارند، بعد از ایجاد هم نیاز به وجود همان علت دارند.
علامه طباطبایی برای استدلال به احتیاج ممکن به علت در بقا دو برهان می آورند، برهان اول در فضای فارق از اصالت الوجود است و برهان دوم در فضای دقیق اصالت الوجود است.
برهان اول فارق از اصالت الوجود
علت احتیاج ماهیت به علت، امکان بود که لازم ذات ماهیت است، ماهیت ذاتش دگرگون نمیشود و امکان در لازمه این ذات است. لذا همانطور که وجود علت باعث خروج ماهیت از حالت استوا نسبت به وجود و عدم شده و آنرا موجود کرده است، لذا ماهیت قبل از حدوث با بعد از حدوث اگر علت را از آن بگیریم هیچ فرقی نمیکند و به حالت استوا خود برمیگردد لذا آن چیزی که باعث خروج میشود باید همواره در کنار ماهیت باشد تا ماهیت همچنان موجود باشد.
عبارت علامه در این بخش اینگونه است:
«ذلک لان عله حاجته الی العله امکانه اللازم لماهیته، و هی محفوظه معه فی حال بقاء، کما انها محفوظه معه فی حال الحدوث، فهو محتاج الی العله حدوثا و بقاءً، مستفیضٌ فی الحالین جمیعا» بدایه الحکمه ص67
حد وسط این برهان این است که علت احتیاج ممکن بعد از حدوث هم هنوز باقی و محفوظ است و آن علت، امکان بالذات بودن جمیع ممکنات است.
برهان دوم در فضای اصالت الوجود
در فضای اصالت الوجود همه ممکنات فعل واجب و عین ربط هستند و هیچ استقلالی ندارند. همه ممکنات از شئون علت هستی بخش خود هستند و ماهیت ها وقتی ذهن به این موجودات ربطی استقلال میدهد پا میگیرد لذا استقلالی در خارج نیست که بخواهیم بحث کنیم که آیا وقتی این شی مستقل پا گرفت، برای بقا هم نیاز دارد به علت یا نه. همه این حرفها مبتنی بر اصالت الماهیه است.
در این فضا وجود ربطی در صورت نبود مقوم و علت خود، نیست میشود و این موضوع چه در حدوث و چه در بقا فرقی ندارد.
لذا امکان در فضای اصالت الوجود، امکان فقری و عین ربط است و موجودات میشوند فعل الله. چیزی جز واجب نیست در این سیستم هستی شناسی که بخواهیم استقلالی برای آن فرض کنیم.
متن این برهان در کتاب بدایه:
«برهان آخر: ان وجود المعلول کما تکررت الاشاره الیه و سیجی بیانه، وجود رابط متعلق الذات بالعله متقوم بها غیر مستقل دونها، فحاله فی الحاجه الی العله حدوثا و بقاءً واحد و الحاجه ملازمه» ص 68
استدلال قائلین به عدم نیاز معلول به علت در بقاء
علامه میفرمایند برخی قائل به عدم نیاز معلول به علت در بقا شدند و گفته اند فقط در ایجاد نیاز به علت است و در بقا نیاز نیست، این عده استدلالشان متوقف بر مثالهای عامی و سخیف است که علت تامه با علت معد تفکیک نشده است. مثلا گفته اند عالم مثل بنا و ساختمان است و فاعل مثل بنّا، همانطور که ساختمان بعد از ساخت توسط بنّا، دیگر نیاز به بنّا ندارد، عالم هم همینطور است.
رد استدلال
بنّا علت حدوث ساختمان نیست و فقط حرکت دست او، علت معد برای اجتماع اجزا بنا و ساختمان است . اجتماع علت حدوث ساختمان است نه حرکت دست بنّا؛ لذا در این مثال فرق بین علت موجِد با علت مُعدّ لحاظ نشده است.
نویسنده: سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/03/23
دیدگاهتان را بنویسید