درس بیست و یکم بدایه الحکمه : واجب ماهیت ندارد
درس بیست و یکم بدایه الحکمه : واجب ماهیت ندارد و هویتش همان وجودش است.
عنوان این بحث «واجب الوجود ماهیته إنیته» است. انیت مصدر جعلی عربی است مثل ماهیت که از ماهو ساخته شده است. انیت همان هویت است و ماهیت یعنی ما یقال فی جواب ماهو که همان ماهیت بالمعنی الاخص است.
در اینجا مدعی این است که واجب ماهیت به معنای ما یقال فی جواب ما هو ندارد. ماهیتی که همان معقول اولی یا مقولات عشر است. این تعبیر که ماهیتش انیتش است یعنی ماهیتی جز وجودش ندارد.
استدلال را در دو فضا میتوانیم ذکر کنیم که یکی در فضای اصالت الوجود است و دیگری در فضای اصالت الماهیه. استدلال در فضای اصالت الوجود را علامه در نهایه میگویند، اما در کتاب بدایه فقط استدلال مشاء که در فضای فارق از اصالت الوجود است را مطرح کردند.
استدلال در فضای اصالت الوجود
استدلال بحث در فضای اصالت الوجود این است که ماهیت حد وجود است، واجب حد ندارد، پس واجب ماهیت ندارد. چون حد از مختصات موجودات امکانی است و واجب چون حدی ندارد لذا ماهیت ندارد.
استدلال در فضای فارق از اصالت الوجود
این استدلال مشائین است که اگر ما از واجب علاوه بر وجودش ماهیت هم در نظر بگیریم، ماهیت بر وجود واجب زاید است و اثبات وجود برای ماهیت نیازمند دلیل است. چون ماهیت من حیث هی لیست الا هی لا معدومه و لا موجوده. لذا وجود هر ماهیتی نیازمند دلیل است تا ماهیت از حد استوا خارج شود.
حال اگر آن علت خود ماهیت واجب باشد، وجود ماهیت به همان وجود اگر باشد میشود تقدم شی بر نفس خود زیرا ماهیت قبل از وجود داشتن، باید موجود بوده باشد. اگر به یک وجود دیگر باشد میشود تسلسل.
اگر آن ماهیت نباشد فرض واجب بودن خراب میشود، چون معنی واجب الوجود احتیاج به غیر را نفی میکند.
پس ماهیت به هیچ صورت نمیتواند علت عروض وجود برای خودش باشد، چه خودش علت باشد چه چیز دیگری.
نکته پایانی علامه
علامه یک نتیجه ای از این بحث میگیرد که وقتی واجب الوجود فرض میشود، وجوب وجود بر ذات واجب، از حاق وجود واجب انتزاع میشود. این باعث میشود که این وجود در نهایت شدت است و هیچ جنبه عدمی در آن راه نداشته باشد. زیرا وقتی فرض این میشود که در قسمتی ذات واجب، جنبه عدمی راه داشته باشد، این وجود از کمال وجودی محروم میشود، خللی به او وارد میشود از این جنبه که عدم در آن راه پیدا کرده است و او را محدود کرده است. پس فرض وجوب برای ذات، مستلزم این است که آن ذات در کمال وجود باشد.
واجب الوجود بالذات واجب است از همه جهات
علامه ادامه این موضوع را در فصل چهارم مطرح میکند که واجب بالذات واجب الوجود است از همه جهات، چون اگر واجب بالذات در یک قسمت از جهات کمالیه ای که برای او ممتنع نباشد، واجب نباشد، لازم می آید که نسبت به آن کمال و صفت، ممکن باشد.
یعنی ذات واجب نسبت به آن صفت کمالیه، متساوی النسب باشد؛ این باعث ورود جهت عدمی در ذات واجب بالذات میشود که این محال است.
به عبارت دیگر، وقتی یکی از جهات و صفات واجب، برای او واجب نباشد و ممکن باشد، نیاز به علتی دارد و یعنی واجب در ذات خودش محتاج است. محتاج بودن هم یعنی ترکب ذات که در واجب محال است.
نبود هر کمالی در ذات واجب به معنای تقید ذات به وجه عدمی است یعنی واجب نسبت به آن کمال متساوی است. حال آنکه واجب فاقد ماهیت است و وجود برای او ضروری است در همه جهات.
نویسنده: سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/03/19
دیدگاهتان را بنویسید