درس سی و دوم بدایه الحکمه : احکام فصل
درس سی و دوم بدایه الحکمه : احکام فصل و تقسیم آن به منطقی و اشتقاقی
در درس قبل جنس و فصل و نوع را شناختیم و تقسیماتی برای آنها بیان کردیم، حال در این درس یک تقسیمی که البته تقسیم منطقی نیست برای فصل بیان میکنیم. اینکه میگوییم تقسیم منطقی نیست به این علت است که قوانین تقسیم در آن جاری نیست. لذا در اصل دو اصطلاح از فصل را بررسی میکنیم.
فصل منطقی
هر آنچه در قبل خواندیم درباره فصل حقیقی است. حکما دسترسی به فصل حقیقی را سخت میدانند، لذا یکی از عوارض خاص و اعرف آنها را جای فصل حقیقی میگذاشتند و به آن فصل منطقی میگفتند.
مثلا در انسان ناطق را فصل لحاظ کردند؛ نطق یا نطق ظاهری است که عرض است و کیف مسموع؛ لذا عرض در حقیقت جای ذات را گرفته است. یا نطق باطنی و ادراک کلیات است که نزد حکما کیفیت نفسانی است و آن هم عرض.
لذا این عوارض را بدلیل عدم رسیدن به فصل حقیقی، جانشین آنها کردیم و به آن فصل منطقی میگوییم.
مثلا در حیوان، میگویند فصل حساس متحرک بالاراده است، یعنی دو عوارض را به جای فصل حقیقی قرار داده اند؛ این فصل حقیقی نیست چون فصل حقیقی طبق توضیح در درسهای قبلی یکی بیشتر نمیتواند باشد.
فصل اشتقاقی
یک قسم دیگر که حکما از فصل مطرح میکنند فصل اشتقاقی است.فصل اشتقاقی را اینگونه معنا میکنند که مبدا فصل منطقی. یعنی فصل منطقی انسان وقتی ناطق شد، جوهر و مبدای که منشا آن فصل منطقی است. مثلا در انسان فصل اشتقاقی را ذا نفس ناطقه لحاظ میکنند. غالبا این نوع فصل بصورت ذو هو حمل میشود.
علامه میفرمایند در اصل فصل حقیقی همان فصل اشتقاقی است. یعنی آن نفس ناطقه ای که منشا نطق است فصل انسان است: «والفصلُ الاشتقاقىُّ مبدأُ الفصلِ المنطقىِ، وهو الفصلُ الحقيقىُ المقوّمُ للنوع»
فصل اخیر حقیقت نوع است
مناطقه در سلسله اجناس، فصولی را لحاظ میکنند که فصل قریب، همان فصل اخیر در اصل حقیقت نوع است، بصورتی که با زایل شدنش، نوع زایل میشود. یعنی تمامی فصول اضافی ( فصل متوسط و فصل بعید) در سلسله اجناس، تحصلشان به فصل اخیر است.
نتیجه ای که از این اصل بدست می آید این است که شیئیت نوع، به فصل است و نوعیت نوع محفوظ است به محفوظ بودن فصل حتی اگر برخی از اجناس در سلسله اجناس تبدل پیدا کند. این بیان عمیق در اصل معاد جسمانی را درست میکند.
وقتی عینیتی بین جنس و نوع و همچنین فصل و نوع است؛ در اصل همه چیز به همان فصل برمیگردد که جنس را از ابهام در می آورد و تحصل میبخشد. لذا ماده و جنس در اصل حیث استعداد و فصل حیث فعلیت است.
فصل بسیط است
چون اگر فصل بسیط نبود، باید جنس و فصلی میداشت و لذا تسلسل رخ میداد لذا فصول مندرج تحت جنس نیستند و در حدشان جنس اخذ نشده است.
نویسنده: سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/04/03
دیدگاهتان را بنویسید