درس شانزدهم بدایه الحکمه : وجود فی نفسه و فی غیره
درس شانزدهم بدایه الحکمه : وجود فی نفسه و فی غیره
بعد از دو مرحله ای که تمام شد یعنی مرحله احکام وجود و همچنین وجود ذهنی حال نوبت میرسد به تقسیم دیگر از وجود به فی نفسه و فی غیره.
ابتدا بودن مرحله یک بر همه مشخص است زیرا مباحث مرحله اول، درباره خودم مقسم این تقسیمات بود و وقتی مقسم را شناختیم که وجودی مشکک است و احکام این را بیان کردیم سپس بحث از وجود ذهنی را شروع کردیم. دلیل اینکه وجود ذهنی مرحله دوم شد این است که درصورت عدم پاسخگویی به شبهات در این مرحله، فلسفه ما سر از سفسطه در می آورد و جا به جا به مشکلات شناخت شناسی برمیخوردیم.
اما چرا مرحله سوم شد تقسیم وجود به فی نفسه و فی غیره؟ یعنی ملاک این تبویب چیست؟ را بعدا در کتاب نهایه خواهیم گفت.
این را هم بگوییم که این بحث بصورت مستقل در کتب فلاسفه قبل از علامه مطرح نشده و علامه در بدایه اولین بار درباره این موضوع بصورت مستقل نوشتند.
محل بحث این است که آیا ما علاوه بر وجود فی نفسه که بالبداهه نزد ما ثابت است مثل جمیع تصورات ما از زید، انسان، فرس، ملک ، سفیدی و … ما وجود فی غیره داریم یا خیر؟
دقت شود فی غیره یعنی وجود غیر مستقلی در مفهوم و وجود که مندک در طرفین است و این فی غیره غیر از اعراضی مثل سفیدی است. زیرا در این تقسیم سفیدی وجودی فی نفسه و محمولی دارد که قابل تعقل بصورت مستقل را دارد.
به وجود فی غیره وجود ربطی نیز میگویند البته ما در سابق یک وجود ربطی دیگر در اضافه اشراقی و امکان فقری موجودات به خداوند خواندیم که این اصطلاح ربطی به این اضافه اشراقی ندارد. فارق وجود فی غیره با وجود ربطی به اضافه اشراقی این است که ما در اضافه اشراقی ربط یک طرفه داریم اما در وجود فی غیره که مبحث ما نحن فیه است ربط دوطرفه داریم.
قبل از ورود به بحث این نکته را بگوییم که عده ای از شاگردان علامه طباطبایی ره گفتند ما در فضای ذهن وجود فی غیره داریم ولی در فضای موطن خارج نداریم و علامه طباطبایی در این بحث، به اشتباه حکم ذهن را به واقعیت خارجی نسبت داده است و این اشتباه است. حال که مقدمات را گذران کردیم برویم سر اصل مطلب
تعریف وجود فی نفسه و فی غیره
- وجود فی نفسه: وجودی است که مستقل است در مفهومیت یعنی اینکه موقع تعقل آن، معنای آن مستقل به ذهن می آید مثل مفهوم انسان، خنده، سفیدی، خدا، ملک و … به این وجود، وجود محمولی و وجود مستقل هم میگویند
- وجود فی غیره: وجود ربطی می باشد که بین دو وجود فی نفسه و محمولی، در فضای اتحاد این دو واقعیت، ربط برقرار میکند. مثل الانسان ضاحک که در اینجا دو وجود مستقل داریم یکی انسان و یکی ضحک. حال در قضیه حکم میدهیم که وجود انسان با ضحک در خارج ارتباط برقرار کرده است، این ارتباط ناشی از وجود ربطی است که این دو واقعیت را بهم جوش داده و فانی در این دو است به صورتی که وجودش غیر از انسان و همچنین غیر از ضحک است اما استقلالی ندارد در تعقل.
استدلال علامه در اثبات وجود فی غیره
دقت فرمایید که وجود محمولی و فی نفسه واضح است و هیچ مشکلی ندارد و همه به آن معترف هستند اما این که ما در فضای واقعیت، آیا وجود فی غیره داریم تا تقسیم وجود را به فی نفسه و فی غیره تصحیح کند یا خیر؟ لذا اختلاف آقای مصباح در شرح نهایه الحکمه با علامه دقیقا همین است که ایشان وجود فی غیره را در واقعیت منکر هستند.
لذا باید گفت اثبات وجود فی غیره مستلزم برهان است و کاملا نظری است؛ علامه هم برای اثبات آن برهان دقیقی آورده است.
علامه برای اثبات وجود فی غیره قضیه الانسان ضاحک را بیان میکنند که ما علاوه بر انسان که موضوع است و همچنین ضاحک که محمول است برای اتحاد باید یک وجود ربطی دوطرفه داشته باشیم تا این دو بهم جوش بخورند. یعنی حد وسط بیان علامه این است که در هر محیطی که ما دو واقعیت داشته باشیم و این دو واقعیت، با هم اتحاد داشته باشد لازمه آن یک ربط دو طرفی است که این دو را بهم جوش بدهد.
اشکال آقای مصباح را در کتاب بدایه به این نحوه پاسخ میدهیم که شما به تصریح خود، وجود فی غیره را در مرتبه ذهن قبول دارید، ذهن هم از مراتب خارج است، لذا واقعیت دارد پس نمیتوان بگویید وجود فی غیره واقعیت ندارد. البته در کتاب نهایه جواب عمیق تر و دقیق تری به این موضوع خواهیم داد.
ویژگی وجود ربطی و فی غیره
علامه در پایان این بحث سه ویژگی وجود ربطی را بیان میکند که این سه ویژگی در اصل از توضیحات پیش قابل استباط است.
ویژگی اول وجود فی غیره
وجودات ربطی ماهیتی ندارد زیرا ماهیت وجود محمولی و مستقل است و قابل تعقل بصورت مستقل. ماهیت در این توضیح ماهیت بمعنی الاخص است. یعنی لازمه ماهیت که ما یقال فی جواب ما هو است، وجود مستقل در مفهوم است.
ویژگی دوم وجود فی غیره
لازمه وجود ربطی بین دو امر این است که این دو امر باهم اتحاد داشته باشند و تصور وجود ربطی که هویتش ربط بین دو امر است همین اتحاد است. وقتی اتحادی دو واقعیت نداشتند پس ربطی هم بین این دو واقعیت وجود نخواهد داشت.
ویژگی سوم وجود فی غیره
در ویژگی دوم گفتیم که ربط درجایی است که دو واقعیت اتحادی داشته باشند. علامه میفرمایند وقتی موضوع و محمول ما اشاره به دو واقعیت نداشته باشد و در اصل موضوع و محمول یک واقعیت در خارج باشد ما در اینجا ربط در فضای محکی نداریم. به عبارت دیگر وجود ربطی در محکی قضایای هلیات مرکبه است که میخواد واقعیتی را بر واقعیت دیگر اثبات کند ولی محکی قضایای هلیات بسیطه که در اصل اثبات شی است نه اثبات واقعیتی بر واقعیت دیگر، ما ربط نداریم.
با توجه به نکته آخر علامه در ویژگی سوم، به وضوح مشخص است که ایشان تفکیک فضای ذهن از خارج را انجام داده والا همه میدانیم که در فضای ذهن حتی در هلیه بسیطه، ربط بین موضوع و محمول را داریم. پس جواب خلط بین ذهن و خارج را که آقای مصباح به علامه نسبت داده، باید عمیق تر در مراتب بالاتر علمی رسیدگی کنیم.
نویسنده : سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/03/14
دیدگاهتان را بنویسید