درس نهم بدایه الحکمه : معنی نفس الامر
بسم الله الرحمن الرحیم
درس نهم بدایه الحکمه : معنی نفس الامر
تقریر بحث نفس الامر
ما در چارچوب علم حصولی میگفتیم قضایا خبری، که ماهیتشان اخبار از واقعیت است، ملاک صدق و کذبشان واقعیت است. مثلا زید قائم را میگفتند یک حاکی دارد که نفس قضیه و ارتباطی است که در ذهن برقرار است، حال این حاکی، یک محکی خارجی دارد، اگر این دو مطابق هم بودند قضیه میشد صادقه، ولی اگر حاکی (قضیه) با محکی(واقعیت خارجی) با هم مطابقت نداشتند قضیه میشد کاذبه.
این کلام صحتش مفروض بود که هر قضیه ای اگر با خارج و واقع تطابق داشت، میشد صادقه، نداشت میشد کاذبه. حال سوالی پیش می آمد که این حکایت در قضایای حقیقیه، مفاهیم منطقی و فلسفی، مفاهیم عدمی و همچنین خارج محمول ها چگونه است. برای فهم مشکل این قضایا و محمولات هر کدام را توضیح میدهیم.
انواع قضایا حملیه
- قضایا شخصیه: موضوع این قضیه جزئی هستند. مثل زید قائم، این درخت میوه میدهد و …
قضایای شخصی مورد توجه علوم نیست زیرا شخصیه نه کاسب است یعنی نمیشود از طریق آن حکم چیز دیگری را استناط کرد، و نه مکتسب است یعنی نمیتوان با چیزی حکم شخصی آن را به دست آورد. توضیح اینکه زید قائم را نه میشود دلیل آورد برای علی قائم آورد، نه میشود از علی قائم است بصورت یقینی حکم کرد به قیام زید. پس نه کاسب است نه مکتسب.
- محصوره خارجیه: موضوع قضیه مفهوم کلی است اما محمول بر افراد موجود بالفعل موضوع بار میشود. مثلا کل افراد این کلاس مرد هستند. مرد بودن، به افراد فعلی این کلاس بار شده است، شاید در گذشته یا آینده، افراد زن بوده باشند یا اضافه شوند. ولی اصلا ربطی به صدق این قضیه ندارد چون این قضیه در افراد بالفعل این کلاس صحبت میکند.
- محصوره حقیقیه: موضوع قضیه مفهوم کلی است و محمول بر جمیع افراد بالفعل و بالقوه موضوع بار میشود. مثلا الانسان ناطق. ناطق را به معنای نطق درونی میگیریم و اگر مراد از نطق درونی قوه تعقل باشد، پس جمیع افراد بالفعل و بالقوه انسان، دارای قوه تعقل هستند و این قضیه صحیح است.
- ذهنیه: این قضایا را اینگونه بیان کردند که ظرف صدقشان در ذهن است، مثلا اجتماع نقضین محال است. خب اجتماع نقیضین در خارج موجود نیست، محال هم یعنی عدم وجود در خارج، حمل این دو که خودشان مصداق در خارج ندارند، امکان ندارد لذا منطقین میگویند ظرف صدق اینها در ذهن است.
نظر مشهور حکما در نفس الامر
مشهور برای تصور محکی در قضایای شخصیه و خارجیه هیچ مشکلی نداشتند و میگفتند محکی خارج و واقعیت خارجی است. اما در تصور محکی در قضایای حقیقیه که افراد بالقوه را هم شامل میشد و همچنین ذهنیه که موضوع و محمول و همچنین نسبتشان همه در خارج واقعیت نداشت، به مشکل خوردند. لذا مجبور شدند محکی را اعم از واقعیت خارجی لحاظ کنند. در مرتبه اول واقعیت را اعم از ذهن و خارج لحاظ کردند و به آن ثبوت نفس الامری گفتند.
قضایای منطقی، ثبوت ذهنی دارند مثل الانسان کلی ، این قضایا محکیش خارجی نیست،بلکه نفس الامری است.
قضایای فلسفی مثل الانسان ممکن الوجود که ذهن مستقیما آنها را از خارج انتزاع نمیکند بلکه عقل آن را با فعالیت ذهنی بدست می آرود. محکی آن ها مستقیما خارج نمیتواند باشد. بلکه این گونه قضایا ها ثبوت نفس الامری دارند.
نظر علامه در نفس الامر
علامه در کتاب بدایه هم مانند کتاب نهایه، از آن اوج اصالت الوجود پایین نیامده و نظر نهایی خودش را در کتاب بدایه هم مطرح کرده است که نظر بسیار فنی می باشد.
وقتی ما اصالت الوجود را ثابت کردیم و پای ماهیت را از خارج بریدیم، تمام محکی های ما ثبوت نفس الامری دارند. این نتیجه، یک امر واضح است با توجه به مقدمات گذشته اما برای توضیح عرض میکنیم.
- ما از هر واقعیت خارجی دو مفهوم در ذهنمان می آید؛ یکی هستی یا وجود، دیگری چیستی یا ماهیت.
- با ادله اصالت الوجود پای مایهت از خارج بریده شد. پس هر چه در خارج است وجود است.
- ماهیت درست است که واقعیت خارجی ندارد و اعتباری است؛ اما ذهن از آن را از آثار وجود خارجی می گیرد لذا منتزع از حدود واقعیت خارجیست.
پس با اصالت الوجود دقیق، ما دو گونه صفات داریم، یک سری صفات متن وجودند مثل مفاهیم فلسفی، یک سری صفات است که برای حد الوجود است مثل ماهیات و …
لذا طبق این فرمایش دقیق علامه، حتی ما در قضایای شخصیه نیز ثبوت خارجی نداریم بلکه ثبوت نفس الامری داریم.
کلام شیخ طوسی در نفس الامر و رد آن
شیخ طوسی نفس الامر را عقل مجرد معنا کرده، عقل مجرد را میفرمایند جایست که صور معقولی و کلی عالم آنجاست. لذا تصدیقات باید با این صور معقوله مطابقت داشته باشند. لذا این صور معقوله میشود نفس الامر.
بحث اینکه عقل مجرد چیست، چرا در آن صور معقوله هست، مربوط به مراتب بالاتر است ولی اجمالا علامه جواب ایشان را اینگونه میدهند:
علامه میفرمایند خود این صور معقوله نیاز به محکی دارند، محکی آنها چیست؟ پس نمیشود نفس الامر را به صور معقوله تعبیر کرد.
نویسنده : سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/02/29
دیدگاهتان را بنویسید