درس ششم بدایه الحکمه : تشکیک وجود خارجی
درس ششم بدایه الحکمه : تشکیک وجود خارجی یا اینکه وجود حقیقت واحد مشکک است
تقریر محل بحث در تشکیک
بعد از مبحث اصالت وجود و اثبات آن، فهمیدیم آنچه واقع خارجی را پر کرده وجود است و ماهیت اعتباری و ذهنیست. اولین مشکلی که بعد از اصالت الوجود به آن برمیخوریم بحث توجیه کثرات است. توضیح اینکه میگفتیم وجود عامل وحدت است و ماهیت مثار و منشا کثرت. حال وجود اصیل شد و ماهیت امر پوچ (در خارج) و ذهنی. حال سوال اینجاست که ما فلسفه را با یک امر بدیهی شروع کردیم و آن اثبات وجود کثرات بود. ماهیاتی مثل انسان، فرس، آب و …
وجود کثرت در واقعیت را بعد از ذهنی دانستن ماهیت، چگونه باید با وجود واحد و بسیط توجیه کنیم؟
وجود چرا وحدت دارد در واقعیت؟ چون چیزی غیر از وجود نیست که وحدت وجود را بهم بزند. لذا واقعیت پر شده از وجود محض که این وجود نه میتواند جزئی غیر خود داشته باشد و نه
بسیط که میگوییم را هم قبلا ثابت کردیم زیرا وجود جزئی نمیتواند داشته باشد و اصلا چیزی غیر از وجود در خارج نیست (اثبات شده با اصالت الوجود) که بخواهد جزئی را با وجود تشکیل دهد؛ پس خارج هر آنچه هست وجود است و این است معنای بساطت.
دقت بفرمایید ما نیامدیم با بحث اشتراک معنوی، وحدت وجود را ثابت کنیم. برای فهم بهتر سوال، یکبار دیگر مجموع بدیهیات و نتایج بحث های برهانی گذشته را بصورت خلاصه میگوییم تا بصورت ریاضی بفهمیم که چگونه نیاز به بحث از تشکیک دقیقا بعد از اصالت الوجود داریم.
- کثرات بدیهی هستند و این را علامه طباطبایی ره در همان مدخل تصریح کردند:
«ان هناک حقیقه واقعیه وراء نفسه و ان له ان یصبها، فلایطلب شیئا من الاشیاء و لا یقصده الا من جهه انه هو ذلک الشی فی الواقع» ص6
که ما ورا نفس خود حقائق واقعی داریم و ما به آن بالبداهه می رسیم و با آثار آنها کار میکنیم.
- وجود مفهوما مشترک معنوی است. اما این قضیه بالبداهه یک قضیه صادقه دیگر هم همراه خود می آورد. آن این است که انتزاع مفهوم واحد از واقعیات متباین بالذات امکان پذیر نیست، پس وقتی مفهوم واحدی انتزاع شد قطعا وجه اشتراکی در همه موجودات هست.
- اصالت با وجود است. وقتی اصالت با وجود باشد، هر آنچه که غیر وجود باشد از واقعیت هستی رخت میبنند و پوچ میشود. پس دو نتیجه خواهیم گرفت از برهان اصالت الوجود.
- وجود وحدت دارد چون چیزی غیر از وجود نیست در خارج
- وجود بسیط است چون هر آنچه که غیر از وجود بخواهیم جز یا در عرض آن لحاظ کنیم هالک و باطل است.
حال برگردیم به اصل بحث. ما با این مقدمات ثابت کردیم هر آنچه در واقعیت هست وجود است و ماهیت رنگی از وجود نبرده است. وجود وحدت دارد و بسیط است. از طرفی هم اذعان به بداهت کثرات را از ابتدا اعلام کردیم. خب یا باید از سیر بحث خودمان دست بکشیم و بگوییم وجود وحدت ندارد مثل مشائین و یا باید کثرت را انکار کنیم مثل بعض عرفا و کثرتها را امر تماما ذهنی میدانند.
دو قول در مسئله تشکیک
علامه در کتاب بدایه دو نظر را مطرح میکنند یکی نظر فهلویون است یکی نظر مشائیان. بعد در آخر نظر خودشان را که از حیث مدعا اجمالا به فهلویون نزدیک است تقریری در حد بدایه و گام های شروع فلسفه میکنند. والا این بحث تصورا بسیار عمیق، حاوی نکات و لوازم بسیاری است که علامه با توجه به بدایه بودن کتاب و همچنین رعایت سیر بدیهی بحث بدون مفروض کردن اصل موضوعه، هیچ کدام را مطرح نکرده است و ماهم همه را محول میکنیم به دروس نهایه الحکمه ایشان به حول و قوه الهی.
قول فهلویون در تشکیک
اینها وجود را حقیقت واحد دارای تشکیک میدانند. تشکیک یعنی رجوع ما به الامتیاز به ما به الاشتراک. این ها برای نزدیک شدن این مدعی به ذهن تشبیه میکنند.
میگویند وجود چون خودش ظاهر است و واضح، و همچنین ماهیت بواسطه او ظاهر میشوند شبیه نور است. زیرا نور حسی هم ظاهر است و هم مُظهر.
همانطور که اختلاف نور حسی در همان نور بودن است یعنی نور شدید ما به الامتیازش با نور ضعیف در همان نوربودن است و در آن شدید تر است. یعنی شدت نورانیت نور شدید در اصل خود نورانیت است نه چیز دیگر.
تصویر تشکیک طولی و عرضی در نظر فهلویون
پس برای نور مراتبی است طولی به واسطه شدت و ضعف. ضعیف ترین نور که نزدیک به ظلمت و تاریکی هست در پایین درجه طولی و شدید ترین نور و نور مطلق، در بالاترین درجه طولی این سلسله می باشد.
حال هر نوری که در مرتبه طولیه، مظهر بعض ماهیات هستند و به این اعتبار دارای تشکیک عرضی میشوند.
حال این را روی وجود اگر پیاده کنیم باید بگوییم که وجود هم مانند نور خود ظاهر است و به این اعتبار دارای شدت و ضعف، تقدیم و تاخر و … است لذا دارای تشکیک طولی است.
تشکیک طولی را اینگونه در وجود معنا میکنند که:
«المراتب المختلفه الاخذه من اضعف المراتب و هی التی لا فعلیه لها الا عدم الفعلیه و هی الماده الاولی الواقعه فی افق العدم ثم تتصاعد المراتب الی ان تنتهی الی المرتبه الواجبه لذاتها و هی التی لا حد لها الا عدم الحد» بدایه الحکمه ص 18
علامه در این عبارت در مقام بیان توضیحات قول فهلویون هستند والا نباید طبق اصالت الوجود در تعریف مرتبه ای از ماهیت یا عدم استفاده شود. لذا تعبیر عدم الحد و … ضعیف خواهد بود و بعدها خود ایشان تذکر این نکات را خواهند داد.
تشکیک عریضی در وجود
علامه تشکیک عرضی را در نظام فهلویون اینگونه بیان میکنند که :
«لها کثره عرضیه باعتبار تخصصها بالماهیات المختلفه التی هی مثار الکثره»ص 18
این بیان از کلام ملاهادی سبزواری است و دارای برخی ضعف هاست و عرض کردیم در کتاب بدایه دنبال آموزش و تجمیع آرا هستیم نه اعمال دقت های ریز فلسفی.
لذا وقتی ماهیت پوچ است، لذا اضافه شدن وجود به ماهیت های مختلفه، باز کثرت را درست نخواهد کرد. زیرا ما ماهیت را پوچ لحاظ کردیم. لذا میتوان گفت تشکیک میتواند نظام طولی ما را با این بیان درست کند ولی برای تصور آن در نظام عرضی باید کاملا دیدگاه را عوض کنیم و دنبال ملاک وجودی بگردیم.
توضیح قول مشائیون در تشکیک
مشائین که نتوانستند بین بداهت کثرت خارجی(خارج) و همچنین وحدت مفهوم وجود(ذهنی) جمع کنند، آمدند تسری حکم وحدت مفهوم وجود را به واقعیت خارجی کتمان کردند.
لذا مدعای ایشان این است که موجودات حقایقی هستند متباین بتمام ذات هستند و هیچ وجه اشتراکی ندارند. این بیان کثرت حقیقی و بداهت آن را درست میکند.
اما چرا اینها گفتند وجودات متباین به تمام ذات هستند؟ آیا اختلاف نمیتوانست به جز باشد؟
علامه میفرمایند:
- اینکه موجودات مختلف هستند(کثرت) را از این نتیجه گرفتند که آثار آنها مختلف است.
- اینکه گفتند به تمام ذات، چون وجود بسیط است و جز ندارد. چون چیزی جز وجود نداریم که بخواهد جز آن باشد.
سوالی که از مشائین شده این است که چگونه مفهوم وجود از وجودات متباین به تمام ذات اخذ شده است؟
جواب می دهند:
«علی هذا یکون مفهوم الوجود المحمول علیها عرضیا خارجا عنها لازما لها» بدایه ص19
همانطور که ما در ماهیات که متباین هستند مخصوصا در مقولات عشر، 9 قسم از آن را عرض مینامیم با اینکه همه میدانیم که این 9 قسم، تباین دارند، ولی ما مفهوم عرض را که معقول ثانی است از آنها انتزاع میکنیم. دقیقا موجود و وجود هم نسبت به حقایق خارجی همین حال را دارد.
نظر علامه در تشکیک در بدایه
علامه میفرمایند حق این است که وجود دارای حقیقت واحد (در جمیع حقایق خارجی) و مشکک است. علامه طبق نظامی که خودشان بعدا در کتب بالاتر ترسیم میکنند اصلاحاتی را به تصور فهولیون و ملاهادی میزنند و هیچ گاه با حدودی عدمی یا ماهوی وجود و مراتب وجود را تبین نمیکنند و میفرمایند این از لوازم اصالت الوجود است و اگر کسی این موارد را در تعریف و احکام وجود حقیقی آورد، بخاطر سوب تفکرات ماهوی در ذهنش است. لذا تصحیح نظر فهلویون و ملاهادی را در کتاب بدایه انجام نخواهند داد و تحققات بحث را در کتاب نهایه ادامه خواهد یافت.
اما در خصوص قول مشائین علامه به تبع ملاصدرا میفرمانید اخد مفهوم واحد از وجودات متباین محال است. علت استحاله را اینگونه مطرح میکنند که ثابت شد وجود مفهوم واحدی دارد و براهینش را آوردیم. خب پس مفهوم وجود برهانی واحد است، شما میگویید تمامی حقایق به تمام ذات خود، تباین دارند. ما میگوییم چگونه امکان دارد ذهن از یک کثیر بما هو کثیر که هیچ جنبه اشتراکی ندارند، یک مفهوم واحد اخذ کنیم؟
حتی در مفهمومی مثل عرض که از مقولات 9 گانه گرفته میشود، با این که آن امور تباین دارند اما اشتراکی در نحوه وجود دارند که فی موضوع عارض میشوند. لذا عرض با ما نحن فیه کاملا متفاوت است. اشکالاتی در این زمینه از آیت الله مصباح هست، بررسی این اشکالات در درس های نهایه الحکمه ان شاءالله.
در اینجا هم از متباین من جمیع ذات هیچ گونه مفهوم واحدی نمیتوان اخذ کرد.
علامه در استدلالشان بر استحاله این امر دو دلیل می آورند:
یک: مفهوم و مصداق ذاتا یکی هستند
«ان المفهوم و المصداق واحد ذاتا، انما الفارق کون الوجود ذهنیا او خارجیا فلو انتزع الواحد بما هو واحد من الکثیر بما هو الکثیر، کان الواحد بما هو واحد کثیر بما هو کثیر و هو محال.» بدایه ص19
مفهوم و مصداق از حیث حکایت گری یک چیز هستند و تفاوت از حیث حکایت گری باهم ندارند. تمام تفاوت و آثار آنها در وجود حاکی و محکی است که یکی وجود خارجی است یکی وجود ذهنی.
از حیث حکایت گری نمیتوان حاکی که وجود ذهنی و مفهوم است واحد باشد ولی وجود خارجی و محکی کثیر باشد، این محال است.
دو:
وقتی ما مفهوم واحد را از مصادیق مختلف و متباین گرفتیم،
اگر در آن مفهوم خصوصیات یک مصداق لحاظ شده باشد، بر دیگران صدق نباید بکند.
اگر خصوصیات همه لحاظ شده باشد، بر هیچ کدام صدق نخواهد کرد.
اگر خصوصیات لحاظ نشود و فقط قدر مشترک لحاظ شود، بر همه صدق خواهد کرد و این خلاف تباین بذات است.
نویسنده : سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ نگارش مقاله: 1403/02/24
دیدگاهتان را بنویسید