تفاوت معقولات اولی با ثانیه منطقی و فلسفی
تفاوت معقولات اولی با ثانیه منطقی و فلسفی چیست؟ علما گفته اند محمولات در امور عامه فلسفه همگی از معقولات ثانی فلسفی هستند، مانند تقدم، تاخیر، وحدت و کثرت و … همچنین در باب منطق، میگویند تمامی عوارض موجود ذهنی در علم منطق مثل کلی و جزئی و … همگی معقول ثانی منطقی هستند.
برای اینکه مراد حکما و مناطقه را بفهمیم ابتدا باید بدانیم معقول چیست؟
قید ثانوی در مقابل اولی چیست؟
سپس به فرق منطقی و فلسفی معقولات ثانی بپردازیم.
انواع علم ادراکی انسان
حکما ادراکات بشری را در چهار رتبه تقسیم بندی کردند و گفته اند علم ما چهار رتبه دارد که هم سنخ هم نیست و احکامش فرق میکند:
۱.علم حسی
ادراکی که مستقیما بواسطه حواس پنجگانه یا حواس باطنی که قضایای اینگونه را محسوسات میگویند.
مثل مشاهده زید و بکر که جلوی چشم ما هستند.
علم حسی قابل درک جزئیات است و کلیات مطلقا مثل انسانیت با علم حسی قابل درک نیست.
۲.علم خیالی
صورت ذهنی ما از علم حسی، مثلا تصور زید و بکر در قوه خیال. قضایای اینگونه مخیلات میگویند(خیال در اینجا مشترک لفظی است با خیال به معنای وهم)
یعنی زمانی که ارتباط ما با شی محسوس خارجی برقرار میشود، یک تصویری از آن شی در تخیل ما شکل میگیرد:
آن تصویر حین حس: علم حسی است
زمانی که ارتباط ما از طریق حواس با آن شی محسوس خارجی قطع شد، آن تصویر متخیل را علم خیالی میگوییم
علم خیالی تصور ما از جزئیات است مثل زید و عمر و بکر و انسان در این مرتبه هم قابلیت تصور کلیات را ندارد
۳.علم وهمی
علم وهمی را ملاصدرا نفی کرده و آن علم مربوط میشود به تصور ما از شجاعت زید که شجاعت یک مفهوم مجرد است ولی از روی چندین رفتار زید و همراه با یک قیاس خفی ،این تصور برای ما شکل میگیرید.
با برهانی که برای رد این علم به کار میبریم، در ادامه بحث، از این این علم به دلیل انکارش صحبت نخواهیم کرد.
۴. علم عقلی
ادراک مفهومی کلی از مفاهیم جزیی از تخیلات، مثلا انسانیت را از تصور زید و عمر و بکر استخراج میکنیم (ناخودآگاه) که تجرید شده از خصوصیات زید و عمر و بکر است.
انسانیتی که فقط شامل مفهوم انسانیت است و هیچ تشخصی از زید و عمر و بکر نگرفته است.
به این قضایا معقولات میگویند.
بنابراین ما هر چه ادراک میکنیم یا محسوس است یا متخیل یا معقول.
همانطور که گفته شد علم حسی و خیالی همگی جزئی هستند و ذهن از مقایسه چندین علم خیالی، ما به اشتراکاتی را انتزاع میکند که کلی هستند، که به آن معقولات میگویند.
حیوانات در دو ادراک علم حسی و خیالی را با انسان شریک هستند اما ادراک علم عقلی و ادراک معقولات ما به الامتیاز انسان از سایر حیوانات است.
معقول اولی و ثانیه
با این توضیحات معنی معقول را متوجه شدیم که مفهوم کلی است که قابلیت صدق بر کثیرین را دارد، لذا صفت کلیت ، غیر قابل انفکاک از معقولات است و هیچ مفهموم جزیی معقول نخواهد بود.
باید بدانیم که قید اولی و ثانوی فقط درباره معقولات مطرح است و علت این امر را با فهمیدن معنی معقولات اولی و ثانوی متوجه خواهیم شد.
معقولات اولی به مفاهیمی کلی میگویند که ما آنها را از دو طریق انتزاع میکنیم برخی از خارج از نفس است یعنی منشأ آن قبل از انتزاع حواس پنجگانه بوده مثل انسانیت ، سردی ، گرمی و غیره
طریق دوم از طریق نفس ما انتزاع شدند و منشا انتزاعشان حواس باطنی است مثل درد و لذت و ناراحتی و غیره
هر دو آنها حکایت از خارج دارند و هر کدام نماینده یک موجود خاص در خارج یا نفس است.
این معقولات(تصور کلی) صورت مستقیم حقایق خارجی هستند و آن چیزی هستند که در جواب ماهو واقع شده و به آنها ماهیت گفته میشود.
باید گفت تمامی مقولات عشر که جز ماهیت هستند،همگی معقولات اولی هستند و در اصل دسته بندی مقولات عشر همان دسته بندی معقولات اولی هستند.
در مقابل این ها معقولات ثانی هستند که نماینده یک موجود خاص نیست بلکه بصورت دوتایی(علت و معلول)/(واحد و کثیر) قابل حمل بر تمام موجودات هستند.
اینگونه مفاهیم در عرض انسان و حیوان و غیره از معقولات اولی نیست و صورت مستقیم اشیا خارجی نیست، بلکه صرفا بیانگر حالت و حکم کلی اشیاء است و مربوط به ذاتیات و عرض خاص و عام اشیا نمیشود و مختص شی خاصی نخواهد بود.
طبق توضیح گفته شده، این معقولات، در ذیل هیچ یک از مقولات عشر قرار نخواهد گرفت بلکه در عرض آنهاست و مقولات عشر منحصر در معقولات اولی خواهد بود. با انصاف معقولات اولی به یک موضوع، وجودی شکل میگیرد مثل کاغذ و سفیدی که صفت است، یکی جوهر و یکی عرض. اما با اتصاف وحدت که معقول ثانی هست، وجودی در عرض موضوع و موصوف شکل نخواهد گرفت.
فرق معقولات اولی و ثانیه
یک: معقولات اولی اقسام موجود هستند و معقولات ثانی از احکام موجود
دو: معقولات اولی صوری هستند که مستقیم از اعیان خارجی گرفته میشوند ولی معقولات ثانیه از معقولات اولی انتزاع میشوند.
سه: معقولات اولی مسبوق به علم حسی و خیالی است و عقل از این ادراکات، انتزاع کلیت میکند. یعنی ابتدا منشأ انتزاع آنها امور جزیی بوده اما معقولات ثانی اینگونه نیست
چهار: معقول اولی مختص به بخشی از موجودات است اما معقولات ثانی جنبه عمومی دارند و احکام عامه وجود هستند. لذا بدون معقولات ثانی، فلسفه را که هدفش شناخت سراسر هستی و احکام هستی است را نخواهیم داشت
پنجم: رابطه معقولات اولی با مصادیقشان رابطه طبیعی و فرد است که مصداق از جنس فرد است ولی در معقولات ثانی رابطه با مصادیق از جنس عنوان و معنون است و مصادیق از جنس کلی خود نخواهند بود.
شش: معقول اولی در درجه اول برای ذهن حاصل میشود و معقول ثانی که میتوان گفت معقولات معقولات اولی هستند با کار کرد ذهن روی معقولات اولی بدست می آید و از حیث رتبی متاخر است، لذا به آنها ثانی گفته میشود.
تقسیمات معقولات ثانیه
باید دانست که معقولات ثانی خود دو نوع دارند، معقولات ثانی منطقی، معقولات ثانی فلسفی. اما فرق اینها چیست.
حکما برای فرق بین معقولات اولی و ثانی در هر دو تقسمش یک تقسیم رباعی و چهارگانه انجام داده اند که فرق هر یک مشخص میشود:
میگویند هر مفهومی:
یک وجود نفسی دارد که یا در ذهن است یا خارج(مثلا انسان در خارج ما به ازا دارد ولی وحدت ندارد و وحدت عین یا جز چیزی در خارج نیست، در ذهن است)
یک وجود ربطی در مقایسه با مصادیق خودش که انصاف آن به مصداق صحتش در ذهن است یا خارج(مثلا انسان کلی است در ذهن صحیح است ولی در خارج انسان فقط بصورت افراد و جزئی موجود است)
حال یک تقسیمی اینگونه برای تفاوت معقولات باهم ساختهاند:
یک: وجود نفسی و وجود ربطی هر دو در خارج: مثل انسان که هم وجود نفسیش در خارج ما به ازا دارد و هم زید انسان است در ظرف خارج صحیح است، به این دسته از معقولات، معقولات اولی میگویند.
دو: وجود نفسی و وجود ربطی هر دو در ذهن: مثل کلی که هم وجود نفسیش در ذهن است و هم اتصافش به مصادیقش در ذهن است. مثل انسان کلی است، اتصاف انسان به کلی صرفا در ذهن صحیح است. اینها معقولات ثانی منطقی هستند.
سه:وجود نفسی در ذهن ولی وجود ربطی در خارج: مانند وحدت و کثرت، اینها در خارج ما به ازا ندارند(ذاتی یا ذاتیات هیچ موجودی نیستند) اما در طرف خارج به مصادیق خودشان بار میشوند مثلا انسان واحد است ظرف صدقش در خارج است و ذهنی نیست. این ها همان معقولات ثانی فلسفی هستند
چهار: وجود نفسی در خارج یعنی ما به ازا خارجی دارد(جز ذات و ذاتیات موجودات است) اما ظرف صدقش با مصادیق(وجود ربطی) در ذهن صحیح است. این فرض محال است و علت محال بودن آن نیز بدیهی است، معقولی که در خارج وجود نفسی دارد امکان ندارد که حملش بر مصادیق در ظرف ذهن باشد.
یک فرق مهم در منطقی یا فلسفی بودن معقولات ثانی این است که معقولات منطقی مربوط میشوند به احوال موجودات ذهنی هستند بنا هو ذهنی و فلسفی آنهایی هستند که عوارض موجود خارجی بما هو خارجی صحبت میکنند.
نویسنده : سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ نگارش مقاله: 1403/02/21
دیدگاهتان را بنویسید