درس سوم بدایه الحکمه : اشتراک معنوی مفهوم وجود
بسم الله الرحمن الرحیم
درس سوم بدایه الحکمه : اشتراک معنوی مفهوم وجود
در درس دوم از کتاب بدایه الحکمه گفتیم مفهوم وجود بدیهی اولی است و قابل تعریف چه رسمی و چه حدی نیست. حال در این درس میخواییم درباره اشتراک معنوی مفهوم وجود صحبت کنیم.
اشتراک معنوی و لفظی در علم لغت
ابتدا باید فرق اشتراک لفظی و معنوی در اصطلاح علما لغت را با فلاسفه تبین کنیم چون عدم تفکیک باعث بروز خلط مبحث میشود.
- اشتراک لفظی لغوی: یک لفظ با چند معنا مثلا شیر دارای چند معناست. پس شیر در لغت مشترک لفظی بین چندین معناست.
- اشتراک معنوی لغوی: یک لفظ یک معنا با مصادیق متعدد. مثل لفظ انسان که حمل بر علی و فاطمه میشود.
این اصطلاح قطعا مدنظر فلاسفه در این بحث نیست؛ زیر این بحث اساسا بحثی لغوی می باشد و فیلسوف متکفل بحث لغت نیست.
اشتراک معنوی و لفظی نزد فلاسفه
علمای فلاسفه اما در این بحث چیز دیگری را قصد کردند از دو اصطلاح مذکور.
- اشتراک معنوی فلسفی: یک معنا بر مصادیق خودش بصورت یکسان از حیث مفهومیت حمل میشود. مثلا در الله موجود با ممکن موجود و زید موجود، معنای وجود در همه این ها یکیست و تغییر معنا با تغییر موضوعات نداریم.
- اشتراک لفظی فلسفی: یک معنا بر مصادیق خود بصورت مختلف و با معنای مختلف حمل میشود.
وقتی این دو اصطلاح را فهمیدیم؛ متوجه میشویم عبارات مرحوم علامه شهید مطهری در شرح مختصر که فرمودند که «لفظ وجود بر اشیاء زیادی حمل میشود: انسان موجود است و …» دارای خلط اصطلاح است و مربوط به اشتراک لفظی و معنوی نزد لغوی است و حال آنکه فیلسوف از بحث لغوی بحث نمیکند چون بحث اعتباریات است.
همچنین در استدلالات این بحث برهان می آوریم حال آنکه اثبات اشتراک لفظی و معنوی لغوی، با تبادر شکل میگیرد نه با استدلال. فتامل.
اشتراک معنوی مفهوم وجود
ابتدا اینکه این بحث همچنان مربوط به مفهوم وجود است نه واقعیت خارجی مثل بحث قبل. اما فرقش با مبحث قبلی این است که بحث قبلی تمام ذهنی بود، اما این بحث درباره مفهوم(آنچه فهم میشود) از مصادیق واقعی و خارجی موجود است.
یعنی میخواهیم بفهمیم مفهوم وجودی که از مصادیق متعدد موجودات خارجی در ذهن ما می آید با هم مشترک است در معنا یا مفاهیم وجود هر یک با هم اختلاف دارد؟
در این قضیه همه فلاسفه و حکما قول به اشتراک معنوی یعنی وحدت مفهوم دادند و یک چیز بدیهی بوده است. دستکاری های متکلمین در این بحث، باعث شبهه شده تا فلاسفه در مقام جواب این بخش را بیاورند. لذا این فصل هم یک امر بدیهی است و سه استدلال مطرح شده صرفا جنبه تنبیهی دارد.
اقوال در بحث اشتراک معنوی مفهوم وجود
سه قول مطرح است:
- فلاسفه و حکما: اشتراک معنوی
- برخی متکلمین(متکلمین حسن اشعری و حسین بصری): اشتراک لفظی بین همه اشیا حتی بین زید و بکر
- برخی دیگر از متکلمین(متکلم کشّی و اتباعش): اشتراک لفظی بین وجود ممکن و وجود واجب
نظر علامه طباطبایی در این بحث
علامه مثل همه فلاسفه قائل به اشتراک معنوی است و ابتدا مدعا را مطرح میکند: «یحمل الوجود علی موضوعاته بمعنی واحد اشتراکا معنویا» بدایه ص12
سپس سه دلیل اثباتی برای مدعای خود می آورند و در آخر یک برهان خلف برای رد کلام متکلمین در هر دو نظریه خواهند آورد.
برهان اول : انقسام وجود به واجب و ممکن و …
ما وجود را به ممکن و واجب تقسیم میکنیم و سپس ممکن را به جوهر و اقسام عرض و … . شرط صحت تقسیم این است که مقسم (وجود) واحد باشد و در همه اقسام خود به یک معنا وجود داشته باشد.
مثلا میگوییم عدد تقسیم میشود به زوج و فرد. هم زوج عدد است هم فرد عدد است و مفهوم عدد در هر دوی اینها یکسان است.
برهان دوم: عدم تغییر مفهوم وجود درصورت تردید در خصوصیات
فرض کنید یک موجودی از دور دیده میشود، شما یقیین میکنید یک موجودی دارد نزدیک میشود؛ اما نمیدانید انسان است یا حیوان دیگر. یعنی خصوصیات آن اصلا مشخص نیست. با نزدیک شدنش میفهمید اسبی بوده، حال آیا مفهوم وجود در کلام شما که میگفتید موجودی می آید تغییر کرد یا می گویید آن موجودی که دیدم اسب بود انسان نبود؟
پس تغییر معنا در مفهوم وجود با مشخص شدن خصوصیات آن موجود پیش نمی آید.
مثلا اثبات کردیم که عالم سازنده ای دارد؛ یعنی موجودی است که سازنده عالم است، بعد شک میکنیم که آن موجود ممکن است یا واجب. آیا بعد از تشخیص خصوصیات آن صانع و سازنده، که موجودی واجب است، کلام قبلی شما که گفتید عالم موجودی دارد که آنرا ساخته، تغییر معنا داد؟ خیر، فقط خصوصیات آن مشخص شده است.
پس مفهوم وجود قبل از شناخت خصوصیات و بعدش، هیچ تغییری نکرده بلکه خصوصیاتش مشخص شده یعنی فهمیدیم آن موجودی که عالم را ساخته، واجب است و این خصوصیات را دارد.
برهان سوم: نقیض وجود که عدم است معنای واحد دارد
وجود و عدم نقیض هم هستند. هستی و نیستی. بیایید برویم سراغ عدم و نیستی؛ آیا مفهوم عدم یک معناست یا چندین معنا؟ قطعا یک معنا.
البته دقت کنید که مراد از عدم در اینجا سلب تحصیلی است که مطلق عدم است نه ایجاب عدولی و عدم مضاف مثل عدم انسان. زیرا رابطه نقیضین در وجود با سلب و عدم تحصیلی است نه ایجاب عدولی. در بحث عدم کاملا فرق این دو را برای شما شرح خواهیم داد.
عدم مطلق هم چیزی نیست که قابل تمایز باشد؛ نیستی محض و مطلق. پس یک معنا بیشتر ندارد. هستی و نیستی هم بصورت بدیهی نقیض هم هستند.
پس وقتی نقیض ما که عدم است معنای واحدی دارد، پس وجود هم باید برهانا معنای واحدی داشته باشد والا اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین اتفاق میوفتد. توضیح بیشتر:
فرض میکنیم معنی وجود در ممکن با معنی وجود در واجب مشترک لفظی است. عدم ممکن به سلب تحصیلی که نقیض وجود است، نمیتواند عدم واجب را نتیجه بدهم به سلب تحصیلی. پس قابلیت جمع است بین عدم تحصیلی ممکن و وجود واجب. شد اجتماع نقیضین.
اما فرض ارتفاع نقیضین که علامه تصریح کردند به این صورت است که وجود واجب میتوانید داشته باشیم و دو قضیه عدم تحصیلی واجب (عدم مطلق) را همراه وجود ممکن را مرتفع کنیم. که میشود ارتفاع نقیضین.
علت نقض بداهت اشتراک معنوی وجود توسط متکلمین
علامه طباطبایی ابتدا علت رو برگرداندن متکلمین از این قضیه بدیهی اشتراک معنوی وجود را اینطور ذکر میکنند:
«انما ذهبوا الیه حذرا من لزوم السنخیه بین العله و المعلول مطلقا(علی القول باشراکه اللفظی بین الاشیاء) او بین الواجب و الممکن (علی القول باشتراکه اللفظی بین الواجب و الممکن)»
علامه با انما اینرا میرساند که تنها دلیلی متکلمین در هر دو قول این است که فکر میکردند اگر مفهوم وجود بین مخلوق و خالق یکی باشد یعنی آنها با هم سنخیت و تساوی دارند، حال اینگونه نیست. پس مفهوم وجود برداشت شده از خالق غیر از مفهوم وجود از مخلوقات است. همچنین بین علت و معلول هم فکر کردند که چون علت اقدم و اشرف است نسبت به معلول، پس نباید هم سنخ باشند و لذا منکر این بحث شدند.
ما سعی میکنیم جدای از جواب علامه در نقض حرف متکلمین، ثابت کنیم با اشتراک معنوی هم هیچ سنخیت و تساوی بین وجودات ممکن و واجب و همچنین علت و معلول رخ نخواهد داد. اما ابتدا پاسخ علامه را در نقض کلام متکلمین میگوییم و سپس اثبات میکنیم که اشتراک معنوی چنین تالی فاسدی نخواهد داشت.
جواب نقضی علامه طباطبایی در رد نظر متکلمین
ما میگوییم واجب موجود است:
- یا معنی موجودی که میفهمیم عین مفهوم وجود ممکنات است پس قائل هستیم به اشتراک معنوی
- یا میگوییم کاملا مغایر است؛ پس وجود خداوند مصداق نقیض ممکن به سلب تحصیلی است و این نفی وجود میشود برای واجب که تعالی عن ذلک.
- یا میگوییم از مفهوم واجب موجود است هیچ چیزی نمی فهمیم که میشود تعطیل عقول که خلاف چیزی است که به بداهت ما در نفس خودمان نسبت به وجود واجب میفهمیم و از این جمله درک کاملی داریم.
حال که جواب علامه تمام شد، برگردیم سر این مطلب که اگر مفهوم وجود در بین واجب و ممکن یکسان شد آیا این به این معناست که این دو وجود در خارج هم باهم تساوی دارند؟
خیر؛ متکلمین خلط بین ذهن و خارج کردند. وجود واجب و وجود ممکن با هم در خارج و حقیقت فرق دارند؛ اما این چه ربطی به مفهوم وجود در ذهن دارد.
بعدا میخوانیم در تشکیک که وجود در خارج حقیقتی است مشکک و دارای تشکیک. یعنی هم مابه اشتراک و هم مابه الختلاف، یکی است. مثل نور. نور کم لامپ کوچک نور است، نور خورشید هم نور است. مشترک هستند در نور بودن، اما دقیقا در خود نور و شدت آن نور باهم اختلاف دارند. اما این بحث ها مربوط به وجود خارجی است و ورد این مطالب به این بحث خلط ذهن و خارج است. بسیار دقت شود.
نویسنده : سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ نگارش مقاله: 1403/02/19
دیدگاهتان را بنویسید