درس نوزدهم بدایه الحکمه : تعریف مواد ثلاث
درس نوزدهم بدایه الحکمه : تعریف مواد ثلاث ( وجوب، امکان و امتناع)
مرحله چهارم بعد از گذران از سه مرحله احکام کلی وجود، وجود ذهنی و تقسیم وجود به فی نفسه و فی غیره مربوط میشود به انقسام وجود به واجب، ممکن و ممتنع.
سیر بحث تا اینجا
سیر بحث را بخواهیم توضیح بدهیم تا اینجا، اینگونه میشود که ابتدا احکام وجود کلی را یاد گرفتیم که هستی بصورت کلی چه ویژگی دارد وجود است یا ماهیت، رابطه وجود با شیئیت و احکام عدم که مقابل آن است را مطالعه کردیم. در مرحله دوم بحث وجود ذهنی را الزاما باید بحث میکردیم چون اگر وجود ذهنی حل نمیشد عملا ما ناخواسته وارد فضای سفسطه میشدیم. در مرحله بعدی وجود را تقسیم به وجود فی نفسه و فی غیره کردیم و احکام وجود فی غیره را مطرح کردیم. وجود فی غیره چیزی است که مفهوم ندارد الا زمانی که مستقل شود لذا ماهیت نیز به هر دو معنا ندارد. با این توضیح میفهمیم که آنچه در ادامه باید بحث کنیم از وجود مستقل و فی نفسه است. حالا در این مرحله میخواهیم بگوییم هر مفهومی را زمانی که بخواهیم با وجود مقایسه کنیم یکی از سه حالت ممکن پیش می آید؛ یا وجود برای آن مفهوم در ظرف واقعیت خارجی در مقابل ذهن، ضروری است که میشود واجب، یا ممتنع است که میشود ممتنع، یا اینکه نه ضروری است نه ممتنع که میشود ممکن.
تعریف مواد ثلاث
تقسیم را علامه میفرمایند در اصل تقسیم وجود به واجب و ممکن است و بحث از ممتنع تبعی است. چرایی تبعی بودن ممتنع بخاطر این است که ممتنع از تقسیمات وجود نیست بلکه معدوم است اما ما به تبع بحث خود از وجودات، بحث از آن را در فلسفه آورده ایم.
وقتی ممتنع هم به تقسیمات اضافه شد، مقسم این تقسیم ثلاثی مفهوم است زیرا وجود و ماهیت نمیتوانستند باشندد چون ممتنع ماهیت و وجود ندارد. همچنین این تقسیم ثنایی و عقلی است لذا انحصاری بوده و چیزی به آن اضافه نخواهد شد.
اما چگونه این تقسیم ثنایی و عقلی است؟
مفهوم
- وجود برایش ضرورت دارد در ظرف تحقق خارجی : واجب
- وجود برایش ضرورت ندارد:
- عدم برایش ضرورت دارد : ممتنع
- عدم برایش ضرورت ندارد : ممکن
این تقسیم قسم چهارمی برایش نمیشود تصور کرد، قسمی که هم وجود برایش ضروری باشد هم عدم نیز با کوچکترین توجه محال است باشد. چون یک مفهوم نمیتواند هم وجود برایش ضروری باشد هم عدم. ولی یک مفهوم میتواند هم وجود برایش ضروری نباشد هم عدم که در ممکن داریم. این هم بخاطر این است که در مرحله مفهوم میتوان وجود و عدم را سلب کرد و نسبت تساوی دارند به این دو. برعکس واجب و ممتنع.
علامه میفرمایند این مفاهیم وجوب، امکان و امتناع از مفاهیم بدیهی هستند و تعاریفی که برای این ها انجام میدهیم قابلا دوری است یعنی تعریف شی بگونه ای باشد که باید در تعریف قبل خودش شی را شناخته باشیم.
نکته ای که هست مفهوم در ظرف ذهن متصف به این مواد ثلاث میشود، زیرا ممتنع در خارج نیست و در خارج فقط ممکن و واجب داریم البته با عدم دقت به اصالت الوجود.
اگر مبنای اصالت الوجود را لحاظ کنیم در خارج امکان که شان ماهیت است را نداریم و لذا انقسام وجود به مواد ثلاث را با اصالت الوجود در خارج نمیشود توجیه کرد حتی ممکن را. بلکه هر چه که هست واجب است چون الشی ما لم یجب لم یوجد.
نویسنده: سیدمحمدباقر حسینی راد
تاریخ: 1403/03/17
دیدگاهتان را بنویسید